آغـاز عـالم غلغله پایان عـالم زلـزله
عشقی با شکریی با گله آرام با زلـزال ها
توقیع شمس آمدشفق طغرای دولت عشق حق
فال وصال آرد سبق کان عشق زد این فال ها
از رحمت اللعالمین اقبال درویشالن ببین
چون مه منور خرقه ها چون گل معطر شاخه ها
عشق امرما کل رقعه ای او قلزم و ماجرعه ای
او صد دلیل آورده و ما کرده استدلال ها
از عشق گردون متلف بی عشق اختر منحصف
از عشق گشته دال ،الف بی عشق الف چون دال ها
آب حیات آمد سخن کایدزعلم من لدن
جان را از او خالی مکن تا بردهد اعمال ها
بر اهل معنی شد سخن اجمال ها ، تفضیل ها
بر اهل صورت شد سخن تفضیل ها ، اجمال ها
گر شعر ها گفتند پر پر ببود دریا ز در
کز ذوق شعر آخر شتر خوش میکشد تر حال ها
شمس تبریزی